بردیا و محرم
امسال محرم همش به مسافرت و مهمانداری و مهمانی گذشت .... از تهران که برگشتم فرداش خاله پرینا و مامانینا آومدن خونه مون روز تاسوعا هم خونه مون بودن و بیرون نرفتیم ..... روز عاشورا با بردیا جونم رفتیم خونه مامانی تا با خاله پری و بچه ها بریم هیت نوبهار ..... بردیا جونم و پرستش گلی حسابی عزاداری کردن و زنجیر و طبل زدن .....اما پاکان توپولو حال و حوصله نداشت و با خاله پری زود برگشتن خونه ..... روز عاشورا یکی از دوستهای دوران دبیرستانم رو که خیلی وقت بود ازش خبر نداشتم دیدم ...... بعدازظهر عاشورا با خاله پرینا و مامانینا رفتیم خونه ...
نویسنده :
مامی
10:51